سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلستانی پر از یاس


ساعت 7:39 عصر جمعه 87/1/16

جوان قانون شکن

روزى علیه السلام در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس ‍ حضرت را دید و پرسید:
-
یا امیرالمؤ منین ! در این گرماى شدید چرا از خانه بیرون آمدید؟ فرمود:
-
براى اینکه ستمدیده اى را یارى کنم ، یا سوخته دلى را پناه دهم . در این میان زنى در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام علیه السلام ایستاد و گفت :
-
یا امیرالمؤ منین شوهرم به من ستم مى کند و قسم یاد کرده است مرا بزند. حضرت با شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظه اى فکر کرد سپس سر برداشت و فرمود:
نه به خدا قسم ! بدون تاءخیر باید حق مظلوم گرفته شود!
این سخن را گفت و پرسید:
-
منزلت کجاست ؟
زن منزلش را نشان داد.
حضرت همراه زن حرکت کرد تا در خانه او رسید.
على علیه السلام در جلوى درب خانه ایستاد و با صداى بلند سلام کرد. جوانى با پیراهن رنگین از خانه بیرون آمد حضرت به وى فرمود:
از خدا بترس ! تو همسرت را ترسانیده اى و او را از منزلت بیرون کرده اى .
جوان در کمال خشم و بى ادبانه گفت :
کار همسر من به شما چه ارتباطى دارد((والله لاحرقنها بالنار لکلامک .(( بخدا سوگند بخاطر این سخن شما او را آتش ‍ خواهم زد!
على علیه السلام از حرف هاى جوان بى ادب و قانون شکن سخت بر آشفت ! شمشیر از غلاف کشید و فرمود:
من تو را امر بمعروف و نهى از منکر مى کنم ، فرمان الهى را ابلاغ مى کنم ، حال تو بمن تمرد کرده از فرمان الهى سر پیچى مى کنى ؟ توبه کن والا تو را مى کشم .
در این فاصله که بین حضرت و آن جوان سخن رد و بدل مى شد، افرادى که از آنجا عبور مى کردند محضر امام (ع ) رسیدند و به عنوان امیرالمؤ منین سلام مى کردند و از ایشان خواستار عفو جوان بودند.
جوان که حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسرى مى کند، به خود آمد و با کمال شرمندگى سر را به طرف دست على (ع ) فرود آورد و گفت :
یا امیرالمؤ منین از خطاى من درگذر، از فرمانت اطاعت مى کنم و حداکثر تواضع را درباره همسرم رعایت خواهم نمود. حضرت شمشیر را در نیام فرو برد و از تقصیرات جوان گذشت و امر کرد داخل منزل خود شود و به زن نیز توصیه کرد که با همسرت طورى رفتار کن که چنین رفتار خشن پیش نیاید. (بحار، ج 40، ص 113)


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 
 Atom 

:: بازدید امروز ::
26
:: بازدید دیروز ::
9
:: کل بازدیدها ::
29590

:: درباره من ::

گلستانی پر از یاس


:: لینک به وبلاگ ::

گلستانی پر از یاس

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

شیعه افتخار کند[3] . لطیفه[2] . مزاح پیامبر . معشوقه ماندنی . ناتوانترین ناتوانان . نامه پدری به پسرش . نسخه ای برای گناه نکردن . همسر نمونه . قدر بدان . گفتگوی دو شیطان . گناهان خود را کوچک نشماریم . لطف خاص خداوند به بنده شاکر . لطف عظیم خدا . استمناء . اطاعت از شوهر . بزرگترین گناه . تضییع جوانی . جوان قانون شکن . چرا رنج می بری؟ . چگونه دعا کنیم . چهار خصلت خداپسند . خنده عبرت . در خلوت . دوست . راه پول دار شدن . رفاقت با سه کس ممنوع . شوخی و مزاح .

:: آرشیو ::

بهار 1387

:: لوگوی دوستان من::




:: خبرنامه وبلاگ ::