سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلستانی پر از یاس


ساعت 1:52 عصر یکشنبه 87/1/18

خنده عبرت

گویند: وقتى که برادران یوسف علیه السلام ، او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند، طبیعى است که یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در این میان غم و اندوه ، دیدند لبخندى زد، خنده اى که همه برادران را شگفت زده کرد، از هم مى پرسیدند، یعنى چه ؟ اینجا جاى خنده نیست ؟ گفتند بهتر است از خودش بپرسیم .
یکى از برادران که یهودا نام داشت ، با شگفتى پرسید: برادرم یوسف ! مگر عقل خود را باخته اى  که در میان غم و اندوه ، مى خندى ؟ خنده ات براى چیست ؟
یوسف با جمال ، که به همان اندازه و بیشتر با کمال نیز بود، دهانش چون غنچه شکفت و گفت :
روزى به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم ، با خود گفتم :ده برادر نیرومند دارم ، دیگر چه غم دارم ! آنها در فراز و نشیب زندگى مرا حمایت خواهند کرد و اگر دشمنى به من سوء قصد داشته باشد، با بودن چنین برادران شجاع و برومندى ، چنین قصدى نخواهد کرد، و اگر سوء قصدى کند، آنها مرا حفظ خواهند کرد.
اما چرا خدا را فراموش کردم ، و به برادرانم بالیدم ، اکنون مى بینم همان برادرانم که به آنها بالیدم ، پیراهنم را از بدنم بیرون کشیدند و مرا به چاه مى افکنند.
این راز را دریافتم که باید به غیر خدا تکیه نکنم ، خنده ام خنده عبرت بود، نه خنده خوشحالى .


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 
 Atom 

:: بازدید امروز ::
10
:: بازدید دیروز ::
9
:: کل بازدیدها ::
29574

:: درباره من ::

گلستانی پر از یاس


:: لینک به وبلاگ ::

گلستانی پر از یاس

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

شیعه افتخار کند[3] . لطیفه[2] . مزاح پیامبر . معشوقه ماندنی . ناتوانترین ناتوانان . نامه پدری به پسرش . نسخه ای برای گناه نکردن . همسر نمونه . قدر بدان . گفتگوی دو شیطان . گناهان خود را کوچک نشماریم . لطف خاص خداوند به بنده شاکر . لطف عظیم خدا . استمناء . اطاعت از شوهر . بزرگترین گناه . تضییع جوانی . جوان قانون شکن . چرا رنج می بری؟ . چگونه دعا کنیم . چهار خصلت خداپسند . خنده عبرت . در خلوت . دوست . راه پول دار شدن . رفاقت با سه کس ممنوع . شوخی و مزاح .

:: آرشیو ::

بهار 1387

:: لوگوی دوستان من::




:: خبرنامه وبلاگ ::