سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلستانی پر از یاس


ساعت 11:6 عصر دوشنبه 87/1/19

دیوجانس و زن

دیوجانس (دیوژن کلبى از فلاسفه مشهور یونان که در 324- ق فوت کرده است ) یکى از شاگردان خود را دید که : بسوى زنى که خود را آرایش داده و زینت کرده است ، نظر می کند.
گفت : از این دامیکه خود محکم و نصب کرده است براى صید کردن و بهلاکت رسانیدن مردم ، دور باشید.
نتیجه :
دیوجانس حق داشت که : مخصوصا با زنها مخالفت کرده ، و پیوسته از شرّ و فتنه و فریب آنان در حذر باشد.
و اگر دیوجانس زنده شده و وضع عجیب و حیرت آور زندگى این طائفه (زنان بی عفت) را در این دوره مشاهده کند: بطور حتم و قطع از شدت شگفت و حیرت و تاءثر یکمرتبه سکته قلبى کرده ، و خود را از دیدن این مناظره فحشاء و دامهاى مهلک گسترده شده و هر جائى راحت خواهد کرد.
خداوند جوانان پاک و مردان پرهیزکار و برادران با حقیقت ما را از شر و فتنه و فساد و گرفتارى اینطائفه از خدا بیخبر نگهدارد! و هر چه زودتر این مایه هاى بدبختى و ضلالت و این آلتهاى بلا و نقمت ملت را یکطرفى کرده ، و افراد ملت بیچاره مسلمان را در امن خود محفوظ بدارد.
واقعا حیرت آور است که : زن تا چه اندازه باید جنایتکار و خائن و هوى پرست و شهوتران و از حقیقت دور و از خدا بیخبر و از عذاب آخرت ماءمون باشد که خود را وسیله انحراف و ضلالت و حیرت و اختلال فکر یکمشت مردان بیچاره و گرفتار قرار داده ، و سبب وقوع هزاران جنایتها و ناراحتیها و تشویش خاطر دیگران باشد.
زن چقدر باید غرق شهوت و فرو رفته در جهالت و تمایلات نفسانى و دور از حقیقت و خدا و آخرت باشد که : هیچگونه هراس و ترسى از این اعمال زشت و کردار قبیح و جنایت بزرگ خود نداشته ، و کمترین عنایت و توجهى بحقیقت زندگى چند روزى این دنیا نکند.
واى اگر از پس امروز بود فردائى .
در کتاب وسائل الشیعه نقل میکند که نهى فرموده است رسول خدا از اینکه زن زینت کند و خود را آرایش بدهد براى غیر شوهر خود، و هرگاه چنین کارى کرد: براى خدا است که او را با آتش جهنم معذب کرده و بسوزاند.
باز رسول اکرم : فرموده آنزنیکه خود را معطر کرده و از خانه خود بیرون رود، در مورد لعن خدا قرار میگیرد تا هنگامیکه بسوى خانه خود مراجعت کند.
البته روى سخن ما بآن زنائیستکه بمبدء و معاد و آئین و تکلیف و پیغمبر و قرآن هستند، نه آنانکه خود را از همه قیود و حدود آزاد کرده و بجز هوى و شهوت و زندگى چند روز دنیا مقصد و مرام و هدفى ندارند.

¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:52 عصر یکشنبه 87/1/18

لطف عظیم خدا 

جوانى بسیار مغرور و از خود راضى بود، همواره مادرش را رنج مى داد، بى مهرى او به مادر به جایى رسید که روزى ماردش را که بر اثر پیرى و ضعف ، توان راه رفتن نداشت ، به کول گرفت و بالاى کوه برد و در آنجا نهاد، تا طعمه درندگان بیابان شود، هنگامى که مادر را در آنجا نهاد و از آن بالا کوه سرازیر شد تا به خانه باز گردد، مادرش در این فکر افتاد مبادا پسرم در مسیر پرتگاه کوه بیفتد و بدنش خراش بردارد و یا طمعه درندگان گردد! براى پسرش چنین دعا کرد:
خدایا! پسر را از طعمه درندگان و از گزند حوادث حفظ کن ، تا به سلامت به خانه اش باز گردد.
از سوى خداوند به موسى علیه السلام خطاب شد: اى موسى ! به آن کوه برو و منظره مهر مادرى را ببین .
ببین مهر مادر چه ها مى کند؟ جفا دیده اما دعا مى کند
موسى علیه السلام به آنجا رفت ، وقتى مهر مادرى را دریافت ، احساساتش به جوش و خروش آمد، که به راستى مادر چقدر مهربان است . ولى به زودى از خداوند به او وحى آمد که : (اى موسى ! من به بندگانم مهربانتر از مادرم هستم ).
دوباره خطاب آمدى بر کلیم ز سوى خداى غفور و رحیم
که موسى از این مادر دلپریش منم مهربانتر به مخلوق خویش
ولى حیف کاو خودستایى کند ندانسته از من جدایى کند
در عین بدى من از آن دل خوشم که با توبه اى ناز او مى کشم.

¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:51 عصر یکشنبه 87/1/18

لطف خاص خداوند به بنده شاکر

امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه بنده اى بعد از نماز به سجده شکر بیفتد، خداوند حجابهاى بین او و فرشتگان را بر مى دارد، و به فرشتگان خطاب مى کند که هان اى فرشتگان ! به بنده ام که واجب مرا انجام داد و عهدش با مرا کامل نمود، سپس به خاطر نعمتى که به او داده ام سجده شکر بجاى آورد، اى فرشتگانم چه پاداشى شایسته او است ؟ فرشتگان مى گویند: پروردگارا! رحمت تو شایسته او است .
خداوند مى فرماید: سپس چه پاداشى ؟
فرشتگان مى گویند: پروردگارا! بهشت تو شایسته او است .
خداوند مى فرماید: سپس چه پاداشى ؟
فرشتگاه گویند: پروردگارا! کفایت مهمّات او (یعنى تاءمین نیازهاى او) شایسته او است .
خداوند مى فرماید: سپس چه پاداشى ؟
فرشتگاه آنچه رانیک است براى آن بنده مى طلبند، باز خداوند مى فرماید:
سپس چه پاداشى به آن بنده شاکر بدهم ؟
فرشتگان مى گویند: پروردگارا! ما به آن پاداش عظیم آگاهى نداریم .
خداوند مى فرماید:
لا شکرنه کما شکرنى ، و اقبل علیه بفضلى ، و اریه رحمتى ؛ قطعا همانگونه که او مرا سپاسگزارى کند، از او سپاسگزارى مى کنم ، و با فضل و کرم با او روبرو مى شوم ، و رحمتم را به او ارائه مى دهم .

 


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:52 عصر یکشنبه 87/1/18

خنده عبرت

گویند: وقتى که برادران یوسف علیه السلام ، او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند، طبیعى است که یوسف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در این میان غم و اندوه ، دیدند لبخندى زد، خنده اى که همه برادران را شگفت زده کرد، از هم مى پرسیدند، یعنى چه ؟ اینجا جاى خنده نیست ؟ گفتند بهتر است از خودش بپرسیم .
یکى از برادران که یهودا نام داشت ، با شگفتى پرسید: برادرم یوسف ! مگر عقل خود را باخته اى  که در میان غم و اندوه ، مى خندى ؟ خنده ات براى چیست ؟
یوسف با جمال ، که به همان اندازه و بیشتر با کمال نیز بود، دهانش چون غنچه شکفت و گفت :
روزى به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم ، با خود گفتم :ده برادر نیرومند دارم ، دیگر چه غم دارم ! آنها در فراز و نشیب زندگى مرا حمایت خواهند کرد و اگر دشمنى به من سوء قصد داشته باشد، با بودن چنین برادران شجاع و برومندى ، چنین قصدى نخواهد کرد، و اگر سوء قصدى کند، آنها مرا حفظ خواهند کرد.
اما چرا خدا را فراموش کردم ، و به برادرانم بالیدم ، اکنون مى بینم همان برادرانم که به آنها بالیدم ، پیراهنم را از بدنم بیرون کشیدند و مرا به چاه مى افکنند.
این راز را دریافتم که باید به غیر خدا تکیه نکنم ، خنده ام خنده عبرت بود، نه خنده خوشحالى .


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:6 صبح یکشنبه 87/1/18

تا توانی قدر ساعات و دقایق را بدان    

                                کسب دانش کن که نبود به ز دانش گوهری


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:5 عصر شنبه 87/1/17

معشوقه ماندنی

شخصی معشوقه اش مرده بود و گریه می کرد، شخصی به او گفت: باید بر سرت بزنی از داشتن چنین معشوقه مردنی، انسان باید به چیزی و کسی عشق بورزد که ماندنی باشد.


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:4 عصر شنبه 87/1/17

چرا رنج می بری؟

شخصی به فردی که معترض بود چرا در دنیا تلخی می بینیم؟ گفت: چرا دوای تلخ را می خوری؟

جواب داد برای اینکه خوب شوم.

او گفت: خدا هم می خواهد با تحمل این تلخی ها تو خوب شوی.


¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:57 عصر جمعه 87/1/16

نسخه اى براى گناه نکردن !

مردى خدمت امام حسین علیه السلام رسید، و عرض کرد که شخص ‍ گنه کارى هستم و نمى توانم خود را از معصیت نگهدارم ، لذا نیازمند نصایح آن حضرت مى باشم . امام علیه السلام فرمودند:
پنج کار را انجام بده ، بعد هر گناهى مى خواهى بکن !
اول : روزى خدا را نخور، هر گناهى مایلى بکن !
دوم : از ولایت خدا خارج شو، هر گناهى مى خواهى بکن !
سوم : جایى را پیدا کن که خدا تو را نبیند، سپس هر گناهى مى خواهى بکن !
چهارم : وقتى ملک الموت براى قبض روح تو آمد اگر توانستى او را از خودت دور کن و بعد هر گناهى مى خواهى بکن !
پنجم : وقتى مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد، اگر امکان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهى مایلى انجام بده !

¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:45 عصر جمعه 87/1/16

لطیفه
روزى مجمعى آراسته شد و در آن جمعى نشسته ، یکى از آنان که بر صدر مجلس نشسته بود، آغاز نصیحت و موعظه کرد، در اثناى گفتگو گفت که به جان آمدم ، از بس که زحمت کشیدم و کار کردم و شکم خورد یکى از حاضرین که در پایین مجلس نشسته بود، گفت : آقاى من ، حالا مدتى امر را بر عکس گذشته کنید، گفت : چه کنم ؟ گفت : شکم کار بکند و شما بخورید.

¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:43 عصر جمعه 87/1/16

دوست

پروردگار به حضرت موسی وحی فرستاد که ای پسر عمران، دروغ می گوید کسی که گمان کرده است مرا دوست دارد و با وجود این چون ظلمت شب او را فرا گیرد بخوابد آیا دوست، خلوت دوست خود را طالب نیست ای پسر عمران من از احوال دوستان خود مطّلعم چون شب بر ایشان وارد شود دیده و دل های ایشان به سوی من نگران و عقاب مرا در پیش خود ممثل نموده، با من از راه مشاهده و حضور تکلّم می کنند.

¤ نویسنده: علی

نوشته های دیگران ( )

   1   2   3      >
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 
 Atom 

:: بازدید امروز ::
4
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
29490

:: درباره من ::

گلستانی پر از یاس


:: لینک به وبلاگ ::

گلستانی پر از یاس

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

شیعه افتخار کند[3] . لطیفه[2] . مزاح پیامبر . معشوقه ماندنی . ناتوانترین ناتوانان . نامه پدری به پسرش . نسخه ای برای گناه نکردن . همسر نمونه . قدر بدان . گفتگوی دو شیطان . گناهان خود را کوچک نشماریم . لطف خاص خداوند به بنده شاکر . لطف عظیم خدا . استمناء . اطاعت از شوهر . بزرگترین گناه . تضییع جوانی . جوان قانون شکن . چرا رنج می بری؟ . چگونه دعا کنیم . چهار خصلت خداپسند . خنده عبرت . در خلوت . دوست . راه پول دار شدن . رفاقت با سه کس ممنوع . شوخی و مزاح .

:: آرشیو ::

بهار 1387

:: لوگوی دوستان من::




:: خبرنامه وبلاگ ::